کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

یکی یک دونه مامان و بابا

کوروش در کله پزی

  سولقان کوچکتر که بودی هر وقت صبحها می رفتیم تو خواب بودی ولی دیروز عصر  با بابایی رفتیم کله پزی. تو هم دوست داری. موقع رفتن  به زور بیرون اومدی   ...
27 آذر 1392

شعر شبانه(دوست دارمش)

شیرین لبی، که شکر خدا ، درکنارمش سهل است اگر عزیز تر از جان شمارمش محبوب من، فرشته من، دلبر من است از جان و دل  چو جان و چو دل دوست دارمش گر شیر مرغ خواهد و گر جان آدمی ور پشت کوه قاف بیابم، بیارمش جان عزیز ر ا که بود مایه حیات گر زان که یک اشاره کند، می سپارمش گر  دیگری نگه کند او را به چشم بد نقش اجل به دفتر هستی نگارمش وقت وداع آلهه عشق و حسن را از بهر حفظ برسر ره می گمارش اینها کم است در بر آن لحظه ای که شب لب بر لبش نهاده به خود می فشارمش شعر: اخوان ثالث( ارغنون)   ...
21 آذر 1392

مدل جدید سرگرمی

تا حالا ندیده بودم کسی پشت به تلویزیون بنشینه و .... این پسر بازیگوش من نشسته و به خنده مامان و بابا می خنده شاید هم به این می خنده که بجای نی نی مامانی وبابایی کارتون تماشا می کنن     حالا پسرم چرا این قدر قیافه گرفتی ؟!!!! ...
19 آذر 1392

مامان بزرگ

یکشنبه مادرجون اومد خونه ما. چند روزه به کوروش جون خیلی خوش می گذره . البته کوروش شبها اینقدر اذیت می کنه که نمی گذاره مادرجون  بخوابه ولی مامان بزرگ عاشق این بازیگوشی های کوروشه. هدیه مامان بزرگ به کوروش   بافتنی های مامان بزرگ برای کوروش هدیه ای  که زن عمو مریم  در سفر اراک به کوروش داد   این لباس خوشگل هم هدیه دختر عمو مینو بود. قاب عکس وموبایل هدیه خاله عاطفه به کوروش ...
13 آذر 1392

پارک

بالاخره بعد از چند وقت آلودگی هوای تهران ،امروز بعلت وزش باد هوا تمیز شد و تونستیم با کوروش بریم پارک. جمعه هم با این حال که خیلی دوست  داشتم بخوابم و استراحت کنم بعد از دو سه هفته ای تصمیم گرفتیم بریم ولنجک، و تا هوا پاک شده استفاده کنیم.   ...
9 آذر 1392

آنچه گذشت ...

باز هم بعد مدت ها گذشت و من فرصت نداشتم به وبلاگ کوروش سر بزنم و وب رو بروز کنم. من و کوروش جونم از 15 آبان رفتیم خونه مادرجون . روز بعد سالگرد مادربزرگم بود و به خاطر تعطیلات عاشورا و همین طور آلودگی هوای تهران تصمیم گرفتیم مدتی اونجا بمونیم. تعطیلات هم خاله نرگس و عاطفه اومدن و همگی پیش هم بودیم. جمعه 24 آبان هم بابایی اومد و باهم برگشتیم تهران. بعد از چند روز بازهم آخر هفته چهارشنبه همگی رفتیم اراک. وتوی دو سه روزی که اراک بودیم همه جا سر زدیم وبه کوروش حسابی خوش گذشت اینم آسیب زدن کوروش به خودش اتاق عماد جون و کنجکاوی های کوروش ...
8 آذر 1392

بدون عنوان

  تقسیم می کنم سهم روزهای آینده ام را درکنار تو همراه تو با بازیگوشی های کودکانه ات ای کاش می توانستم تمام وقت زندگی ام را همراه تو  به بازی بگذرانم اما حیف ... خدایا سپاس که آفریدی این نوگل زیبا را ...
2 دی 1391
1